خمیر بازی

دل نوشته های پاکباز ( Pakbaz.tk )

خمیر بازی

دل نوشته های پاکباز ( Pakbaz.tk )

کاش فقط دوستم بودی!


کاش فقط دوستم بودی!

می رفتیم گردو بازی و کیف می کردیم

عشق تنها حماقتی بود

که تنهاترمان کرده است...


نظرات 2 + ارسال نظر
رها یکشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 13:48

در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست
می رسم با تو به خانه،از خیابانی که نیست

می نشینی روبرویم،خستگی در می کنی
چای می ریزم برایت،توی فنجانی که نیست

بازمی خندی ومی پرسی که حالت بهتر است؟!
باز می خندم که خیلی،گرچه می دانی که نیست

شعر می خوانم برایت،واژه ها گل می کنند
یاس و مریم می گذارم،توی گلدانی که نیست

چشم می دوزم به چشمت،می شود آیا کمی
دستهایم را بگیری،بین دستانی که نیست..؟!

وقت رفتن می شود،با بغض می گویم نرو...
پشت پایت اشک می ریزم،در ایوانی که نیست

می روی و خانه لبریز از نبودت می شودو
باز تنها می شوم،با یاد مهمانی که نیست..

بعد تو این کار هر روز من است
باور این که نباشی،کار آسانی که نیست........

شایسته رها جمعه 24 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 19:59

درود بر شما بسیار زیبا... :-)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد