خمیر بازی

دل نوشته های پاکباز ( Pakbaz.tk )

خمیر بازی

دل نوشته های پاکباز ( Pakbaz.tk )

دن کیشوتهای قرن اتم

هممون داستان دن کیشوت رو احتمالا خوندیم یا حداقل فیلم یا کارتونش رو دیدیم. اثر جاودانه سروانتس (که بخش اعظم این رمات رو تو زندان نوشت). دن کیشوت مردی که در توهمات خودش همه عناصر دور و برش رو به شکل دشمنانی میبینه که قصد کشتنش رو دارن و هر لحظه منتظر فرصتی برای عملی کردن نقششون هستن. دشمنانی که در واقع چیزهایی به جز کوه و درخت و آسیابهای بادی و... نیستن اما دیده متوهم دن کیشوت اونها رو به شکل دیو و شوالیه و اژدهای هفت سر میبینه. شخصیت جالبتر از دن کیشوت ، سانچو پانزاست که با عزم راسخ دن کیشوت رو در ماموریتهاش همراهی میکنه و گاه در پذیرش توهمات دن کیشوت از خود او هم پیشی میگیره.

حال و روز امروز خیلی از ماها شده مصداق داستان دن کیشوت و حتی خیلی بدتر! چرا بدتر؟ چون دن کیشوت معروف حداقل یک یار وفادار و راسخ مثل سانچو رو به همراه داشت که بهش دلگرمی بده و حتی تاییدش کنه اما ماها دن کیشوتهای قرن اتم بی اینکه سانچویی داشته باشیم هر روز خودمون رو تو چنگال اژدهای هفت سر و دیو سیاه و خلاصه هر نماد شر دیگه ای که در ذهنمون وجود داره میبینیم و باید تک و تنها به جنگشون بریم و گاه حتی از این دشمنان فرضی شکست بخوریم!

شکستهایی که هر کدومش بخشی از روح ما رو ازمون میگیره و قلبمون رو به بدترین شکل به درد میاره، بدون اینکه واقعا نبردی یا دشمنی در کار بوده باشه!!! شکستهایی که خودمون به قلب خودمون تحمیل میکنیم و این خود زنی ها علاوه بر آزار خودمون عزیزانمون رو هم آزرده میکنه و اونها رو از ما هر روز دورتر میکنه و همین تنهایی رو به ازدیاد جا رو برای جولان دادن دشمنان خود ساخته تازه باز میکنه و باز هم روز از نو....


(ادامه دارد)



-پاکباز

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد