خمیر بازی

دل نوشته های پاکباز ( Pakbaz.tk )

خمیر بازی

دل نوشته های پاکباز ( Pakbaz.tk )

آتشفشان

وقتهایی هست که احساس میکنیم چیزی درون سینمون در حال انفجاره، انگار آتشفشانی رو تو سینمون داریم که داره برای فوران کردن دنبال راهی میگرده و متاسفانه نزدیک ترین راه رو دهان ما میبینه! فوران میکنه و داغترین گدازه ها رو بر سر همه کسانی که به مرکز آتشفشان نزدیکترن میریزه و اونها رو جوری میسوزونه که گاه حتی ردی، حتی خاطره ای از اونها هم به جا نمیذاره. همون لحظه ها که ما برای خالی کردن خودمون دیگران رو لبریز میکنیم، و زیر میلیونها تن گدازه سوزان مدفونشون میکنیم کودکی روبروی ما نشسته و داره برامون دست تکون میده و با التماس میخواد که اینکارو نکنیم. ولی صدای ضجه های کودک درونمون در برابر غرشهای فوران آتشفشان عصبانیتمون اصلا شنیده هم نمیشه و گاه حتی خود اون کودک رو هم گدازه ها در آغوش میکشن...

کاش اون لحظه که آتشفشان درونمون شروع به تکاپو میکنه، دهانمون رو ببندیم  تا گدازه هاش از راه چشمهامون فوران کنه! و ای کااااااش، اصلا آتشفشانی در درونمون نداشتیم.



-پاکباز

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد