خمیر بازی

دل نوشته های پاکباز ( Pakbaz.tk )

خمیر بازی

دل نوشته های پاکباز ( Pakbaz.tk )

دیو و دلبر

زمانی که از دست کسی عصبانی هستیم فکر میکنیم با رودررو شدن باهاش و خالی کردن خشممون آروم میشیم. برای رسیدن به این رودررویی دستمونو به سمت هر دست آویزی دراز میکنیم و خودمونو به هر آب و آتیشی میزنیم... میخوایم فقط از شر ابن دیو خشم که تو سینمون زندانی شده و داره به قفسه سینمون مشت میکوبه راحت بشیم ولی... وفتی خشممون رو خالی کردیم، وقتی از دست نعره های اون دیو راحت شدیم تازه به خودمون میایم و میبینیم حالا نه تنها حالمون بهتر نشده که تو وضعیت بدتری قرار گرفتیم. جای اون دیو رو صدها و هزاران خفاش کریه و منزجر کننده پشیمونی گرفتن. انگار از درون تهی میشیم و حالمون مثل بعضی شبای بچگی میشه که روزش یه بچه گربه رو اونقدر عذاب داده بودیم که نفسای آخرشو آروم آروم جلوی چشمامون کشیده بود و آرووووم آروم دستای کوچیک و لرزونشو به خاک خون آلود کشیده بود بلکه ببینیم و بگذریم ولی ما نه دیدیم و نه گذشتیم.

حالمون مث روزایی میشه که میدونستیم شیشه خونه همسایه رو سنگی که ما پرتاب کردیم شکسته ولی به جای ما دوستمون داشت اونشب کتک میخورد... 

به خودمون که میایم تازه میفهمیم چه اشتباه بزرگی کردیم... شاید اگه صبر میکردیم میفهمیدیم که میشد بالاخره یک دیو رو رام کرد اما کی میتونه این همه خفاش رو آروم کنه؟



-پاکباز

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد